داستان شکل گیری خیریه محبت : بجای پدر

حکایت غریبی بود. دو خواهر بازمانده از تحصیل که خانواده آنها هم از مسیر طبیعی  زندگی بازمانده بود. پر معتاد خانواده را ترک کرده و مادر معتاد و فروشنده ماده مخدر در زندان بود و این دو خواهر در یک اتاقی محقر با دختر خاله شان بدون آینده روشن روزها را طی میکردند. خیرین بعنوان قهرمانان گمنام این داستان با حمایت های خود خانه ای اجاره و اسباب زندگی را تامین و خواهر کوچک را به مدرسه و خواهر بزرگ را با آموش حرفه هدایت کردند. با تلاش بر آزادی مادر از زندان و مشغول به کار شرافتمندانه وی زندگی آنها بر روال طبیعی برگشته و خیرین انرژی مظاعف از این حمایت گرفتند.

برای اهداء اقلام تحصیلی به مدرسه شان رفته بودم ، مدیر مدرسه او را به من نشان داد ، کلاس ششم ابتدایی بود ، با قدی بلند و جثه ای نسبتا درشت .

 او نیز پس از چند روزی مانند خواهر بزرگش مدرسه را ترک می کند . خواهر بزرگ به علت فقر مادی مدرسه را ترک کرده بود تا سرپرستی خواهر کوچک را به عهده بگیرد . او کار می کرد ، تا بتواند تا حدودی مسئولیت پدر و مادرش را نسبت به خواهر کوچکترش جبران کند .مادرشان که فرزند دوم خانواده بود ، تا مقطع دیپلم تحصیل کرده و در هیجده سالگی با پدرشان که از دوستان پدر و مادر بود ، بدون هیچ گونه شناخت و آگاهی ازدواج می کند . مادر می گوید ؛ گفته بودند ؛ شغلش جوشکاری است ، اما هیچ وقت ندیدم به این حرفه مشغول باشد . پنج یا شش سال با هم زندگی می کنند . پدر با فروش مواد مخدر ، هزینه زندگی را تامین می کند‏. طی این مدت مادر نیز متاسفانه هم مصرف کننده و هم فروشنده مواد مخدر می شود .پس از طلاق از پدر ، از این راه هزینه زندگی را تامین می کند ، تا به جرم حمل و فروش مواد دستگیر و به پنج سال حبس محکوم می شود . دو سال از حبس را سپری کرده و در شرکت حامی ، وابسته به زندانها کار می کند . اکنون به قید وثیقه برای سرپرستی فرزندان آزاد می باشد .در طی دو سالی که دختران معصوم و بی گناه از وجود پدر و مادر محروم بودند ، در خانه دختر خاله شان که فقط یک اتاق بود زندگی می کردند . از حداقل نیازهای ابتدایی محروم بودند‏.

اما حالا مادر در کنارشان هست و اظهار می کند که خود را از شر آن ماده خانمان سوز پاک کرده است. بیست روزی از ترک تحصیل دختر کوچکتر می گذرد ، با مادر به گفتگو می نشینیم و درخواست می کنیم که دخترانش را به مدرسه روانه نماید ، ما نیز قول دادیم تا آنجا که برایمان مقدور است ، نیازهای ابتدایی را تامین کنیم‏.

با کمک یکی از خیرین و با پیش پرداخت ۳۰ میلیون تومان و اجاره ماهیانه یک میلیون و دویست هزار تومان خانه ایی برایشان اجاره کردیم و وسایل و اثاثیه اولیه زندگی را برایشان تامین نمودیم. در حین کمک رسانی دختر بزرگ به من اظهار کرد که تا کنون از نعمت پدر محروم بودیم و شما به جای پدرمان هستید ، جمله ای که کمبود محبت پدری را به تصویر می کشاند و نیاز به وجود پدر را اظهار می کند .

اکنون مادر و دختران در خانه ای مستقل ، زندگی جدیدی را آغاز کرده اند و دختر کوچکتر مدرسه را برای ادامه زندگی بهتر انتخاب نموده است و دختر بزرگتر نیز جهت تحصیل غیر حضوری ، گام های لازم را برداشته است .با هماهنگی و همکاری بسیار خوبی که با دادگستری استان داریم ، تلاش کردیم با توجه به گزارشهای مثبت زندان از ترک اعتیاد مادر خانواده ، و برای تداوم سرپرستی دختران ،  باقیمانده محکومیت ایشان در فهرست عفو ۲۲ بهمن همان سال قرار بگیرد که موافقت و آزاد  شد .

به امید آن روزی که تابش نور ایمان و فرهنگ و شادی در سراسر خانواده های ایران زمین ، گسترده تر از همیشه گردد .

نپسندیدم 0
پسندیدم 1

دیدگاهتان را بنویسید